بالاخره روزهای روشن هم می‌رسن...

خوشحال و شاد و خندانم!

چند روز پیش یه مطلبی نوشته بودم تو کانال که حکمت های خدا رو آدم درک نمیکنه و باید از ابعاد دیگه ای هم بهش توجه بشه تا کامل درک بشه.

الآن به این نتیجه رسیدم که آدم نیت های قلبی دیگران رو هم درک نمیکنه و خیلی مهارت میخواد درک کردنشون. دو شب پیش از دست یکی از دوستان ناراحت بودم به خاطر کاری که کرده، اما الآن تازه متوجه شدم که فقط برای محافظت از من چنین کاری رو انجام داده، چون اگه انجام نمی داد با رفتن خودش من دیر یا زود مجبور می شدم تحت فشار دیگران اون کار رو انجام بدم و اون وقت معلوم نبود برگشتنی هم باشه.

دو شب پیش از دستش خیلی ناراحت بودم، با وجودی که سعی داشتم نشون بدم برام اهمیتی نداره. اما الآن فقط به احترامی که براش قائل بودم اضافه شد.

شاید از دور تنها به نظر بیام، اما هیچ وقت دوستی های سطحی و به تعداد زیاد من رو قانع نکرده. من دوستی های محدود ولی عمیق رو بیشتر می پسندم. دوستی هایی که حاضر باشی به قیمت متنفر شدن اون آدم ازت، ازش محافظت کنی.

خدا چنین دوستی هایی نصیبتون کنه! :)

۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
Lady Éowyn

سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم؟

-تو جوونی 20 سالت هم نشده. خیلی زوده برات دل ببندی. یه ذره از اون جایگاه خداوندی قداست بیا پایین. یه کم مثل بنده خطاکار زندگی کن. برو کمی جوونی کن. شاد باش. بیخیال از اینکه دیگران چی میگن. تو با شادی اونا کار نداری؛ برای خودت مستقل هستی. جماعتی رو پیدا کن مثل خودت اهل فکر اما پیرو زیستن. تو فکر میکنی آفرین خوبه؛ ولی زندگی نمیکنی. زندگی مفهومش فقط روحی و فکری نیست. یه بدن هم داری، حامل اون تفکر هست. اگه این تفکر قراره مانا باشه اگه قراره در اینده مفید و خدمتگزار باشه، باید به حاملش توجه کرد. وگرنه...


[یک گوش را در کرده، دیگری را دروازه و به طریق عادی زندگی خود ادامه می دهد]

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
Lady Éowyn

گل پونه های وحشی دشت امیدم...

تنهایی زیباست؛ اما این که خودت را عقب بکشی و کسی نباشد که بیاید پی ات اصلا زیبا نیست. نمی دانم چرا دست از این استراتژی که همواره درش شکست خورده ام بر نمی دارم.
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
Lady Éowyn

چطور ممکنه؟ چطور؟

هرچقدر بیشتر میگذره بیشتر میبینم با اون چیزی که ایده آلمه فاصله دارم. دارم امیدمو برای رسید به ایده آل هام از دست میدم... آرمان گرا بودن خیلی بده!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Lady Éowyn

به راه بادیه رفتن...

از عجایب دنیا این است که می شود خاطراتی را به یاد آورد که هرگز از آن تو نبوده است. می شود آخر دنیا را دید، بی آن که نیازی به سفر کردن به آخر دنیا باشد. می شود عمری با کسی زندگی کرد، بی آن که لحظه ای با او هم سفره شده باشی. می شود طعم لب هایی را به یاد آورد که هرگز نبوسیده ای. می شود گرمی آغوش کسی را حس کرد که حتی لحظه ای او را در آغوش نگرفته ای.

از عجایب دنیا این است که می شود عاشق بود، عاشق ماند، بی آن که امیدی به وصال داشته باشی. می شود منتظر کسی بود، منتظر کسی ماند، در شهرهایی که شاید هرگز از آن دیدن نکرده باشد. یا در خیابان هایی که شاید هرگز از آن گذر نکرده باشد. یا حتی در ساختمان هایی که دلیلی برای حضورش وجود ندارد.

می شود کسی را دید، بی آن که او را دید. آن چه اصل است از دیده پنهان است.* تا چشم دل هست، چه نیازی به چشم سر؟

چشم دل باز کن که جان بینی
آن چه نادیدنی است، آن بینی**

شاید در نظر بیهودگی باشد و بیهودگی نوعی خطای زندگی انسانی. اما مگر انسان چقدر عمر می کند که نخواهد عمر به بیهودگی بگذراند؟ :)

+به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
وگر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم
#سعدی


 .It is only with the heart that one can see rightly; what is essential is invisible to the eye *
The Little Prince-

**هاتف اصفهانی
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
Lady Éowyn