بالاخره روزهای روشن هم می‌رسن...

۴ مطلب با موضوع «واضحات» ثبت شده است

من معتقدم...

هفته‌ی گذشته دنبال چندتا وبلاگ جدید گشتم برای دنبال کردن و هرچند که فقط به مطالب اخیرشون اکتفا نکردم و سعی کردم صفحات قدیمی‌ترم یه نگاهی بیندازم، ولی خب آدم ممکنه توی همچین موقعیت‌هایی اشتباه محاسباتی کنه و وبلاگ‌هایی رو دنبال کنه که به دیدگاهش نزدیک نیستن و منم در زمینه‌ی باورهام آدم دموکراتیکی نیستم. هرچند لزومی نداره همه شبیه من فکر کنن، ولی خب چرا باید با دنبال کردن آدمایی که دیدگاه‌شون توی چشمه و حرصم می‌ده خودم رو اذیت کنم، هوم؟

شاید تا الآن خیلی راجع به اعتقاداتم حرف نزده‌باشم چون خب همون‌طور که توی پست قبلی گفتم به نظرم نیاز نیست توی چشم دیگران فروشون کنم، ولی یکی از همون وبلاگ‌هایی که گفتم چنین پستی گذاشته‌بود، گفتم منم بنویسم شاید چهار نفر خواستن دکمه‌ی قطع دنبال کردن ما رو بزنن... سعی کردم اکثر مسائلی که اون‌جا مطرح شده‌بود رو بگم و چون ممکنه مایل به خوندن‌شون نباشید، توی ادامه‌ی مطلب می‌نویسم‌شون.

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Lady Éowyn

فرهنگ قربانی‌نکوهی

خیلی وقته قصد داشتم یه پست راجع به آزار بنویسم اما نمی‌دونستم دقیقا چی بنویسم که تکرار مکررات نباشه، اما اتفاقی چند روز پیش برام افتاد که عمیقا من رو به فکر فرو برد.

خب، آزار انواع مختلفی داره که من خوشبختانه تا به حال تحت شدیدترین نوع اون قرار نگرفتم، ولی انواع دیگه‌ی اون مثل آزار جسمی و کلامی، خیابانی، احساسی، دریافت عکس و پیام‌های سخیف در لینک ناشناسم و حتی مطرح شدن موضوعاتی نامربوط توسط آشنایان و دوستانم قرار گرفتم. و باور کنید من آدمی نیستم که خجالت بکشم درباره‌ی یک سری موضوعات حرف بزنم! اما واقعا مشتاق این هم نیستم که دوستی (!) بهم بگه وقتی وسط صحبت‌مون نتش دچار مشکل شده رفته به قول خودش jerk off کرده.

در واقع این قضیه به من ربطی نداره و من چیزی که بهم ربطی نداره رو نمی‌خوام بشنوم. همون‌طور که خیلی چیزهای دیگه مثل زمان پریود من هم [در حالت کلی] به دیگران ربط نداره، اما مشکلی با صحبت درباره‌ی کلیت این قضایا ندارم. یا حتی برام پیش اومده که یک نفر عکس از پایین تنه‌اش فرستاد گقت بهم نمره بده! انگار که من...

در هر حال، از بحث دور نشیم، چیزی که توی این پست می‌خوام راجع بهش صحبت کنم احساس عذاب وجدانیه که بعد از آزار سراغ قربانی میاد. آیا تقصیر من بود که چنین عکسی دریافت کردم؟ مسلما خیر. آیا کسی که مورد تجاوز واقع شده مقصره؟ ابدا.

تقریبا هر بار که از باشگاه برمی‌گردم توی همین فاصله کمتر از 500 متری بین باشگاه و خونه بهم متلک می‌اندازن یا چلوی پام ترمز می‌کنن. حتی چندبار هم دنبال سرم با ماشین تا نزدیکای خونه‌مون اومده‌ان. معمولا وقتی تنهایی بیرون میرم هندزفری می‌ذارم گوشم و صدای آهنگ رو زیاد می‌کنم که متوجه این صحبت‌ها نباشم، اما چندوقتیه گوش راست هندزفریم قبل از 5 دقیقه شارژش تموم و خاموش می‌شه.

چهارشنبه‌ی گذشته هم برای بار نمی‌دونم چندم در مسیر برگشتم یک ماشین کنار خیابون نگه داشت و راننده‌اش بارها من رو که تنها کسی بودم که اون لحظه داشتم از پیاده‌‌رو عبور می‌کردم صدا کرد و خب من هم اصلا به روی خودم نیاوردم، اما وقتی برگشتم خونه اولین کاری که کردم این بود که ایستادم و خودم رو توی شیشه‌ی در ساختمون نگاه کردم ببینم آیا واقعا مشکل از منه؟ اون لحظه به نتیجه نرسیدم پس سرسری یه عکس از خودم گرفتم که بعدا نگاهش کنم و عکسه این‌قدر خوب شد که گذاشتمش پروفایل تلگرامم اما هروقت نگاهش می‌کنم اعصابم خرد می‌شه.

من، آدمی که نسبت به همین عمر کمم مدت‌ها در حد خودم در زمینه زنان و جنسیت کار کردم، اولین برخوردم با قضیه این بود که شاید مشکل از خودمه! این‌قدر این رو از بچگی توی گوش ما خونده‌ان که بعد از این همه سال هنوزم من رو دچار عذاب وجدان می‌کنه و باعث می‌شه یادم بره که هر اتفاقی بیفته مقصرش من نیستم بلکه شخص آزارگره! این فرهنگ قربانی‌نکوهی رو با شیر مادر به خوردمون داده‌ان. چه انتظاری از جامعه دارم؟


پ.ن: برای این‌که یه مقدار ذهنیت پیدا کنید که راجع به چطور پیام‌هایی حرف می‌زنم، چند نمونه از پیامایی که تا الان دریافت کردم رو اینجا می‌ذارم. جالبه بدونید اکثر این آدم‌ها تا به حال عکسی از من ندیدن و از هویت من اطلاعی ندارن. پیشاپیش متاسفم: 1، 2، 3، 4، 5.

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Lady Éowyn

اثر بارنوم

ما انسان‌ها دوست داریم باور کنیم... چی رو؟ هر چیزی که اندکی شبیه به وضعیت خودمون باشه. برای همین خیلی‌اوقات به راحتی توسط مغزمون گول می‌خوریم و چیزهایی رو می‌پذیریم که هر عقل سلیمی می‌دونه واقعیت ندارن.

تصور کنید انسانی رو که پیش یه رمال، فال‌گیر یا حتی دعانویس میره و اون یه گزاره‌ی کلی راجع به وضعیتش بهش میگه- مثلا اگه جنسیت نفر اصلی رو خانم در نظر بگیریم، فال‌گیر بهش میگه: یک مرد رو می‌بینم که بهت علاقه داره ولی بین‌تون مشکلاتی وجود داره. خب، احتمال چنین چیزی چقدره؟ تقریبا تمامی انسان‌های مونثی که تمایلات straight داشته‌باشن در بازه‌های مختلفی از عمرشون این گزاره در موردشون صدق می‌کنه!

به نقل از ویکی‌پدیای فارسی، اثر بارنوم به آمادگی انسان‌ها به پذیرش توصیف‌های کلی، مانند توصیف‌های طالع‌بین‌ها و فالگیرها، که در مورد خود آنان صادق است گفته می‌شود. این اساس کار تست‌های شخصیت‌شناسی پرطرفدار اینترنتی، طالع‌بینی، فال‌گیری و تمام مسائل شبیه به اونه. خیلی وقت پیش من یک مقاله خوندم که تنها %33 افراد شخصیتی که برای ماه تولدشون ذکر شده رو از خودشون بروز میدن که کاملا با عددی که از محاسبه احتمال این اتفاق به دست میاد یکسانه، ولی متاسفانه لینک این مقاله رو نتونستم پیدا کنم. اما اگه براتون جالب بود این ویدئو رو نگاه کنید که در اون یک طالع‌بین ماه تولد افراد غریبه رو حدس می‌زنه!

بعد از دیدن این ویدئو هم اگه دوست داشتید سری به سایت The Unsent Project بزنید که مدتی پیش در توییتر ژانر شده‌بود و بعد از سرچ اسم خودتون، حرف اول اسم‌تون رو هم سرچ کنید و ببینید چندتا از پیام‌ها رو می‌تونید به خودتون بگیرید!


به نظر میاد این راز پرفروش بودن بعضی از افراد، پیج‌های اینستاگرامی، مجلات و کتاب‌های نویسندگانی مثل جوجو مویز، روان‌شناسی‌های زرد و انگیزشی هم هست. دیگه راجع به این سرتون رو درد نمیارم چون مشخصه دیگه، ولی به عنوان نظر غیرمحبوب فکر می‌کنم حنی برنامه‌های TED Talk هم همین‌جوری هستند.

غیر از پست قبلیم، یکی دیگه از چیزهایی که اخیرا در پستی از صفحه‌ی مینیمال‌ها در اینستاگرام دیدم و تونستم به خودم بگیرم، این متن بود:

«یاد آدم‌هایی می‌افتم که تمام عمر افسرده بوده‌اند و طوری شرایطشان را پذیرفته بودند که انگار تقدیرشان همین بوده. افسردگی‌هایم چقدر وقتم را تلف کرده است؟ حداقل سه سال و از وقتی خودم را شناخته‌ام بیشتر از تمام لحظات هم‌آغوشی‌هایم بوده است».* شما هم اگه دوست داشتید در نظرات بنویسید که چه موضوعاتی شما رو دچار این اثر کرده.


*از کتابِ نزدیکی، نویسنده: حنیف قریشی، مترجم: نیکی کریمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Lady Éowyn

جرم، خطا، اخلاق

شاید ندونید، ولی من خیلی اهل بحث کردن هستم و زیاد پیش میاد که بچه‌ها بهم بگن «چقدر حوصله داری!». عادت خوبی هم نیست چون گاهی واقعا اعصابم خرد می‌شه، اما نمی‌تونم ساکت بشینم وقتی افرادی هستند که بر عقیده‌ی نادرست خودشون پافشاری می‌کنن.
در هر حال، دیروز در حال بحث کردن با آشنایی راجع به داستان‌های اخیر نامجو و غیره بودم که نظرش این بود که "در چنین مسائلی، نباید هیجان‌زده عمل کرد چون همه‌ی افراد خطا می‌کنن و هرچه فرد قدرت بیشتری داشته‌باشه احتمال خطا کردنش بیشتره"، "باید بررسی کرد که چرا این اتفاق افتاده چون محاله که در همون برخورد نخست چنین اتفاقی بیفته" و "هنر رو باید از هنرمند جدا کرد". خب نظر من هم این بود که نباید قربانی‌نکوهی کنیم و اتفاقا باید چنین فردی رو بایکوت کرد و این خطا نیست، جرمه. بحث‌مون به این سمت پیش رفت که تفاوت خطا و جرم چیه و مجازات مناسب چطوره.

اون فرد که کلا به جرم بودن برخی چیزها اعتقادی نداشت، ولی من معتقدم کاری که باعث آسیب (بیشتر جسمی یا مالی) به فرد دیگه‌ای بشه باید جرم تلقی بشه و مجازات مناسبی با عمل رو باید داشته‌باشد، در حالی‌که دایره‌ی خطا فقط به خود فرد محدود می‌شه. مثلا مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی اگر باعث نشه که فرد تحت تاثیر به افراد دیگری آسیب بزنه، خطاست، ولی مثلا رانندگی در مستی جرمه. روابط خارج از ازدواج خطاست ولی جرم نیست. اما دزدی، قتل عمد، تجاوز، قاچاق مواد مخدر/ انسان/ اعضای بدن/ اسلحه/... جرمه، هرچند دزدی نسبت به بقیه جرم بسیار سبک‌تریه و صرفا با رد مال قابل جبرانه. و خب تناسب بین جرم و مجازات هم باید وجود داشته‌باشه. این بررسی ریشه‌ها در کسی که دزدی کرده شاید جوابگو باشه و باعث بشه فرد پس از طی کردن دوره‌ی زندانش در آینده دیگه دزدی نکنه، ولی به نظر من کسی که مثلا در زمینه‌ی قاچاق مواد مخدر فعالیت می‌کنه تهدیدی برای مردم و جامعه‌ی خودشه و مجازات مناسبش اعدامه، نه زندان. در واقع این‌که چنین چیزی رو صرفا غیر اخلاقی بدونیم و بگیم این خطایی بوده که ریشه در گذشته‌ی فرد داشته، تقلیل این مسئله است و هرچند صرف مصرفش رو خطایی می‌دونم که ممکنه دلایلش رو در کودکی فرد و روابط فردی و خانوادگیش پیدا کرد، ولی هر انسان دارای عقل سلیم متوجهه که ورود به کاری مثل قاچاق مواد مخدر یا تجاوز به یک انسان یک مسئله‌ی نابخشودنیه.

یک نکته‌ی ظریفی این وسط وجود داره و اون این‌که در یک دسته‌بندی (مثلا قاچاق)، موارد باید جدای از هم بررسی بشن و همه‌ی زیرشاخه‌های یک دسته ممکنه جرم نباشن یا مجازات یکسان نداشته‌باشن. مثلا هرچند قاچاق سوخت هم جرمه، ولی در مقایسه با قاچاق اعضای بدن جرم سبک‌تریه و بیشتر شبیه به دزدیه. مجازات سرکرده‌ی اون باند و مثلا کولبری که از سر ناچاری تن به این کار داده هم نباید یکسان باشه. یا مثلا درسته که تجاوز هم زیرمجموعه‌ی آزار قرار می‌گیره، ولی این کجا و آن کجا. [محمدرضا برخورداری در صفحه‌ی اینستاگرامش در قالب یک چارت تفاوت‌های این‌ها رو بیان کرده‌بود: mohamadrezaa.brd@.]
ولی خب... در نهایت ما توی یک جامعه‌ی ایده‌آل که سیستم قضایی سالمی داره زندگی نمی‌کنیم. توی کشور ما مجازات فردی که سه بار به خاطر شرب خمر دستگیر شده اعدامه، ولی کسی که بچه‌ی خودش رو با داس سر می‌بره فقط زندان می‌گیره، اون هم چون جرمش جنبه‌ی عمومی پیدا کرده. باعث و بانی اسیدپاشی‌ها پیدا نمی‌شه، تجاوز به همسر معنایی نداره، اگر زنی با پای خودش به خونه‌ی کسی بره و مورد تعرض قرار بگیره، دادگاه به جای تجاوز حکم بر زنا می‌ده و پای خود قربانی هم گیره و قص علی هذا. در واقع سیستم قضایی‌مون بیشتر به یه جوک بزرگ شبیهه، چون این‌جا همون‌جاییه که «سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته»!

+نظر شما چیه؟
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Lady Éowyn