برای منی که سال‌هاست وبلاگ‌نویسی می‌کنم، وفق دادن خودم با شرایط امروزه‌ی وبلاگستان خیلی سخته. روزی نیست که وبلاگ‌های غیرفعال دوستان قدیمی سر نزنم و با پیغام 《این وبلاگ موقتا در دسترس نمی‌باشد》 یا 《چنین وبلاگی ثبت نشده‌است》 مواجه نشم. روزی نیست که اسم وبلاگ‌ها و بلاگرهای مورد علاقه‌مو توی گوگل سرچ نکنم و چیزی دستم رو نگیره. روزی نیست که به وبلاگ‌هایی که دیگه آپدیت نمی‌شن سر نزنم و به مطالبی که هزاران بار خوندم‌شون، خیره نشم.
هر بار می‌رم کنترل‌پنل وبلاگ قدیمی خودم رو باز می‌کنم به امید این‌که یکی‌شون برام پیام گذاشته‌باشه، ولی دریغ از هیچ علامت ۱ قرمزرنگی که کنار نظرات یا پیام‌ها باشه.
وبلاگستان بدون حضور بعضیا اصلا صفا نداره انگار. برای همه‌ی اون‌هایی که روزی تو بخش لینکستان وبلاگم بودند (که اسم بلاکشو به در و همسایه تغییر داده بودم)، تنگ شده. برای اون روزایی که وقتی مطالب خوبی توی وبلاگستان به چشمم می‌خورد، به لینکدونی (که اسمش بود چه خبر از کجا؟) اضافه‌شون می‌کردم. برای اون روزایی که سایت  لینک‌زن فعال بود. اون‌روزایی که بازدیدهای روزانه‌ی هر بلاگی هزارتایی بود. اون روزایی که کامنت‌های هر پست زیر بیست تا نبود.
سرگردونم... دنبال آدمای قدیمی می‌گردم. دنبال دوست وبلاگی می‌گردم. وبلاگستان رو زیر و رو می‌کنم، بلکم یکی از اونایی که دیگه هیچ‌وقت بلاگشو آپدیت نکرد، برگشته‌باشه. اما هیچ خبری نیست. سوت و کورتر از همیشه‌اس.
نمی‌دونم چرا... هیچ‌وقت نفهمیدم چرا... اما حتما یه روزی، یه اتفاقی افتاده که برکت از وبلاگستان فارسی رفته... مگه می‌شه همین‌طوری بی‌دلیل؟!




Guess I'm holding on to treasures
To things that just aren't there
To people that I used to know
To words I wish to hear

(با تشکر از El برای معرفی آهنگ)