همه آفرودیت را به عنوان ایزدبانوی عشق میشناسند، اما عشقش را پاک نمیدانند. عشق آفرودیت و آرس نماد یک عشق کاملا نفسانی است. از آنهایی که از سر شکمسیری آدمها میروند پیاش. از آنها که وقتی جنبهی نفسانیاش تمام شد دیگر لطفی ندارد.
اما آتنا، ایزدبانوی خرد و جنگ هم عاشق بود. عشقی غیرنفسانی. عشقی که آتش را برای انسان به ارمغان آورد و زنجیر را برای پرومتئوس.
عشق آتنا و پرومتئوس عقلانی بود، نه نفسانی. از آن عشقهایی که همیشه دبیر فیزیکمان میگفت.. میگفت آدم باید با عقلش عاشق شود و با قلبش فکر کند، چرا که اگر اینکار را بکند بعدا از انتخابش پشیمان نخواهد شد. اگر با عقل عاشق شود همهی کاستیها را هم دیده و بعد انتخاب کرده. اما اگر با قلب عاشق شود، چون سایهها و سیاهیها را در نظر نگرفته، بعدا که سر عقل بیاید پشیمان میشود. و اگر با عقل فکر کند، چون چیزهایی که دوست داشته را در نظر نمیگیرد، بعدا از انتخابش دلزده میشود.
داشتم میگفتم.. عشق آتنا و پرومتئوس نماد عشق غیرنفسانی است در یونان. از آن عشقهایی که دبیر فیزیکمان میگفت. از همانها که آدم با عقلش عاشق میشود، چرا که آتنا ایزدبانوی عقل و خرد بود و بیخردی از او به دور!
این مدل عشق تنها یک بدی دارد: فراموش ناپذیری. هرچقدر هم که فراموشش کنی، بالاخره یک روز، یک جا حالت را سر جایش میآورد و مورد عنایت قرارت میدهد. حتی اگر حسی در تو باقی نمانده باشد.
این روزها بیشتر از همیشه متوجه شدت خالی بودن زندگیام شدهام. سعی میکنم به روی خودم نیاورم، ولی بالاخره باید پرومتئوسی در زندگی هر آتنا* باشد که دوتایی بروند آتش بدزدند یا نه؟ وگرنه خطر این هست که آتنا برود پی کلکل با مدوساها و آراکنهها یا حتی برود در جنگ تروا شرکت کند مثلا.
راستش هیچ دلم نمیخواست اعتراف کنم، اما این روزها پی پرومتئوس میگردم. شما ندیدیدش؟