از ۱۸ سالگی که رد میشی، دیگه میافتی تو سرازیری. انگار نه انگار که تا دیروز دبیرستانی بودی. انگار نه انگار که نیاز داشتی یکی مراقبت باشه. بعد یهو چشم باز میکنی میبینی نه تنها ۲۰ رو هم رد کردی، بلکه ۲۱ سالگیت هم تموم شده و وارد ۲۲ شدی. لحظهی بدیه وقتی به این فکر میکنی که دیگه کمکم باید مسئولیت زندگیت رو قبول کنی و رو پای خودت بایستی، چون با هر دین و ملیتی حساب کنی دیگه بزرگسال به حساب میای!
اینا دیگه کلیشه شده از بس که گفتم... از بس گفتم که من نمیخوام بزرگ شم. از بس گفتم کاش این ۲۱ سالگیمو میتونستم خردش کنم به جاش ۷ تا ۳ سالگی بگیرم.
حالا خلاصهاش که.. ما هم بزرگسال شدیم، رفت!
پ.ن: و خب نکتهاش اینه که من الآن به سنی رسیدم که هر جای دنیا بخوام میتونم وارد بار بشم و بنوشم، جز کشور خودم!