بالاخره روزهای روشن هم می‌رسن...

۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چندسطری‌ها» ثبت شده است

خوشحال و شاد و خندانم!

چند روز پیش یه مطلبی نوشته بودم تو کانال که حکمت های خدا رو آدم درک نمیکنه و باید از ابعاد دیگه ای هم بهش توجه بشه تا کامل درک بشه.

الآن به این نتیجه رسیدم که آدم نیت های قلبی دیگران رو هم درک نمیکنه و خیلی مهارت میخواد درک کردنشون. دو شب پیش از دست یکی از دوستان ناراحت بودم به خاطر کاری که کرده، اما الآن تازه متوجه شدم که فقط برای محافظت از من چنین کاری رو انجام داده، چون اگه انجام نمی داد با رفتن خودش من دیر یا زود مجبور می شدم تحت فشار دیگران اون کار رو انجام بدم و اون وقت معلوم نبود برگشتنی هم باشه.

دو شب پیش از دستش خیلی ناراحت بودم، با وجودی که سعی داشتم نشون بدم برام اهمیتی نداره. اما الآن فقط به احترامی که براش قائل بودم اضافه شد.

شاید از دور تنها به نظر بیام، اما هیچ وقت دوستی های سطحی و به تعداد زیاد من رو قانع نکرده. من دوستی های محدود ولی عمیق رو بیشتر می پسندم. دوستی هایی که حاضر باشی به قیمت متنفر شدن اون آدم ازت، ازش محافظت کنی.

خدا چنین دوستی هایی نصیبتون کنه! :)

۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
Lady Éowyn

سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم؟

-تو جوونی 20 سالت هم نشده. خیلی زوده برات دل ببندی. یه ذره از اون جایگاه خداوندی قداست بیا پایین. یه کم مثل بنده خطاکار زندگی کن. برو کمی جوونی کن. شاد باش. بیخیال از اینکه دیگران چی میگن. تو با شادی اونا کار نداری؛ برای خودت مستقل هستی. جماعتی رو پیدا کن مثل خودت اهل فکر اما پیرو زیستن. تو فکر میکنی آفرین خوبه؛ ولی زندگی نمیکنی. زندگی مفهومش فقط روحی و فکری نیست. یه بدن هم داری، حامل اون تفکر هست. اگه این تفکر قراره مانا باشه اگه قراره در اینده مفید و خدمتگزار باشه، باید به حاملش توجه کرد. وگرنه...


[یک گوش را در کرده، دیگری را دروازه و به طریق عادی زندگی خود ادامه می دهد]

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
Lady Éowyn

گل پونه های وحشی دشت امیدم...

تنهایی زیباست؛ اما این که خودت را عقب بکشی و کسی نباشد که بیاید پی ات اصلا زیبا نیست. نمی دانم چرا دست از این استراتژی که همواره درش شکست خورده ام بر نمی دارم.
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
Lady Éowyn

صاد الف دال

قسم به آن هنگام که حرف ها برای گفتن داری، بی هیچ همدمی..

و قسم به آن هنگام که به ناگاه دیگر حرفی برای گفتن نداری.

موافقین ۵ مخالفین ۰
Lady Éowyn

باشد که نباشیم و بدانند که بودیم...

"من خیلی به مرگ فکر می کنم. اصلا والپیپر ذهن من مرگه*..."

من هم خیلی به مرگ فکر می کنم. ممکن است حالا والپیپر ذهنم مرگ نباشد، اما حجم زیادی از درایو C ذهنم را اشغال کرده.


قشنگ مردن قشنگ است. این که بعد از مرگت مردم دلشان بخواهد که روی صورت رنگ گچت را باز کنند و شبیه به رب گوجه، له نشده باشی. جسمت، جسدت تمام و کمال باشد. اما قشنگ تر از قشنگ مردن، قشنگ یاد شدن است.

اینکه مردنت باعث ناراحتی دیگران شود و بعدش با نام نیک در یادشان بمانی. بعد از مرگ برای طلب آمرزش کنند، نه آن که بگویند چقدر خوب که مرد! این که آنهایی که دورتر هم بودند ناراحت شوند، از نظرم نکته ی مهمی است. این که بعد از چهل روز و یک سال و دو سال فراموش نشوی مهم تر.


راستش من فقط برای آن که بعد از مرگم فراموشم نکنند زندگی می کنم.


*جمله ای از مقدمه ی کتاب یکی از آشنایان است.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
Lady Éowyn